شماره ١٥٠: تشنه جانان را کجا سيراب ساغر مى کند؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
تشنه جانان را کجا سيراب ساغر مى کند؟
ريگ در يک آب خوردن بحر را بر مى کند
شمع ما تا سيلى دست حمايت خورده است
مى فشاند اشک گرم و ياد صرصر مى کند
شکوه را در دل مکن پنهان که اين آتش عنان
بيضه فولاد را همچشم مجمر مى کند
زاهدان را ترک دنيا نيست از آزادگى
سکه از بهر روايى پشت بر زر مى کند
در بزرگان هيچ عيبى نيست چون نقصان حلم
سنگ کم ميزان دولت را سبکسر مى کند
سد راه قرب يزدان است اوج اعتبار
پشت بر محراب واعظ بهر منبر مى کند
در حريم حسن گستاخ است چشم پاک بين
شبنم از دامان گل بالين و بستر مى کند
بوته خارى است در چشم خداجويان بهشت
کى علاج تشنه ديدار، کوثر مى کند؟
مى کند آخر ز راه تنگ چشمى لاغرش
رشته را فربه در اول گرچه گوهر مى کند
سايه دستى به هر کس قهرمان عشق داد
بستر و بالين ز آتش چون سمندر مى کند
دام و دد را چون سليمان کرد مجنون رام خويش
چون بلند افتاد سودا کار افسر مى کند
ترک دنيا کن که در بحر پر آشوب جهان
دست شستن کار بازوى شناور مى کند
مى فشاند بر مراد هر دو عالم آستين
بى نيازى هر که را صائب توانگر مى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید