غزل شماره ۴۳۹

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلى کامد ز عشق دوست در جوش
بماند تا قيامت مست و مدهوش
ز بسيارى که ياد آرد ز معشوق
کند يکبارگى خود را فراموش
بر اوميد وصال دوست هر دم
قدح ها زهر ناکامى کند نوش
برون آيد ز جمع خود نمايان
بيندازد رداى و فوطه از دوش
اگر بى دوست يک دم زو برآيد
شود در ماتم آن دم سيه پوش
فروماند زبان او ز گفتن
بماند تا ابد حيران و خاموش
درين انديشه هرگز نيز ديگر
بننشيند دل عطار از جوش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید