غزل شماره ۴۴۰

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى دل ز جفاى يار منديش
در نه قدم و ز کار منديش
جوينده در ز جان نترسد
گل مى طلبى ز خار منديش
با پنجه شير پنجه مى زن
از کام و دهان مار منديش
مردانه به کوى يار درشو
از خنجر هر عيار منديش
گر نيل وصال يار بايد
از گفتن ننگ و عار منديش
چون با تو بود عنايت يار
گر خصم بود هزار منديش
چون يافته اى جمال او را
از گشتن سنگسار منديش
منصور تويى بزن اناالحق
تسليم شو و ز دار منديش
عطار تويى چو ماه و خورشيد
در تاب زهر غبار منديش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید