غزل شماره ۱۰۲

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى دلشده دلرباى من کيست
از جاى شدم به جاى من کيست
بيگانه شدم ز هر دو عالم
واگه نه که آشناى من کيست
ره گم کردم درين بيابان
کو رهبر و رهنماى من کيست
جان مى کاهم درين ره دور
پيک ره جان فزاى من کيست
صد بار بريختند خونم
در عهده خون بهاى من کيست
هر دم گرهى عظيم افتد
در پرده گره گشاى من کيست
صد کار فتاده هر کسى را
غمخواره من براى من کيست
محرومم ازين طلب که دارم
مطلوب حرم سراى من کيست
گر من سجلى کنم درين کار
جز زردى رخ گواى من کيست
بر گفت فريد ماجرايى
اشنوده ماجراى من کيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید