شماره ٦١٦: خوشا به مجلس شوريدگان درد آشام

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوشا به مجلس شوريدگان درد آشام
بياد لعل لبش نوش کرده جام مدام
چنين شنيده ام از مفتى مسائل عشق
که مرد پخته نگردد مگر ز باده خام
جفا و نکبت ايام چون ز حد بگذشت
بيار باده که چون باد مى رود ايام
خيال زلف و رخت گر معاونت نکند
چگونه شام بصبح آورند و صبح بشام
مرا ز لوح وجود اين دو حرف موجودست
دل شکسته چو جيم و قد خميده چو لام
اگر ببام برآيى که فرق داند کرد
که طلعت تو کدامست و آفتاب کدام
دمى ز وصل تو گفتم مگر به کام رسم
دمم بکام فرو رفت و برنيامد کام
براه باديه هر کس که خون نکرد حلال
حرام باد مرا و را وصال بيت حرام
اگر بکنيت خواجو رسى قلم درکش
که ننگ باشد ار از عاشقان برآيد نام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید