دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گفت بسم الله بيا تا او کجاست
پيش در شو گر همى گويى تو راست
تا سزاى او و صد چون او دهم
ور دروغست اين سزاى تو دهم
اندر آمد چون قلاووزى به پيش
تا برد او را به سوى دام خويش
سوى چاهى کو نشانش کرده بود
چاه مغ را دام جانش کرده بود
مي‌شدند اين هر دو تا نزديک چاه
اينت خرگوشى چو آبى زير کاه
آب کاهى را به هامون مي‌برد
آب کوهى را عجب چون مي‌برد
دام مکر او کمند شير بود
طرفه خرگوشى که شيرى مي‌ربود
موسيى فرعون را با رود نيل
مي‌کشد با لشکر و جمع ثقيل
پشه‌اى نمرود را با نيم پر
مي‌شکافد بي‌محابا درز سر
حال آن کو قول دشمن را شنود
بين جزاى آنک شد يار حسود
حال فرعونى که هامان را شنود
حال نمرودى که شيطان را شنود
دشمن ار چه دوستانه گويدت
دام دان گر چه ز دانه گويدت
گر ترا قندى دهد آن زهر دان
گر بتن لطفى کند آن قهر دان
چون قضا آيد نبينى غير پوست
دشمنان را باز نشناسى ز دوست
چون چنين شد ابتهال آغاز کن
ناله و تسبيح و روزه ساز کن
ناله مي‌کن کاى تو علام الغيوب
زير سنگ مکر بد ما را مکوب
گر سگى کرديم اى شيرآفرين
شير را مگمار بر ما زين کمين
آب خوش را صورت آتش مده
اندر آتش صورت آبى منه
از شراب قهر چون مستى دهى
نيستها را صورت هستى دهى
چيست مستى بند چشم از ديد چشم
تا نماند سنگ گوهر پشم يشم
چيست مستى حسها مبدل شدن
چوب گز اندر نظر صندل شدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید