شماره ٣٢٧: عاشقم کردى و گفتى با رقيب تندخو

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عاشقم کردى و گفتى با رقيب تندخو
عاشق روى توام، با هر که مى خواهى بگو
جان من، دلجويى اغيار کردن تا بکي؟
گاه گاهى هم دل سرگشته ما را بجو
اى طبيب، از بهر درد ما غم درمان مخور
زانکه ما با درد بى درمان او کرديم خو
همچو مويى شد تنم، گو: از ميان بردار عشق
بعد ازين مويى نگنجد در ميان ما و او
رفت آن آب حيات از جويبار چشم من
کى بود، يارب، که آب رفته باز آيد بجو؟
صورت دعوى گل، معنى ندارد با رخت
چون ندارد صورت و معنى چه سود از رنگ و بو؟
بر سر کويش، هلالي، رخ بخون شستن چه سود؟
سوى تيغ آبدارش بين و دست از جان بشو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید