شماره ٣١٧: خوش آنکه در همه روى زمين تو باشى و من!

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوش آنکه در همه روى زمين تو باشى و من!
بجز من و تو نباشد، همين تو باشى و من
بهار ميرسد، آيا بود که در چمنى
نشسته پاى گل و ياسمين تو باشى و من؟
شدى بباغ، که آنجا خوشست مجلس مى
بلى خوشست، اگر همنشين تو باشى و من
مخوان بجلوه گه ناز خود رقيبان را
همين بسست که، اى نازنين، تو باشى و من
خوشست هم سفرى با تو، خاصه آن وقتى
که گر بروم روم، يا بچين، تو باشى و من
بهار آمد و کشت اين هوس ز شوق مرا
که: بر کنار گل و ياسمين تو باشى و من
مگو که: عمر هلالى گذشت با دگران
ازين چه باک، اگر بعد ازين تو باشى و من؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید