شماره ٣١٨: گهى لطفست و گاهى قهر کار دلرباى من

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گهى لطفست و گاهى قهر کار دلرباى من
ولى لطف از براى ديگران، قهر از براى من
بخوبان تا وفا کردم جفا ديدم، بحمدالله
که تقريب جفاى خوبرويان شد وفاى من
دعاى خويش را شايسته احسان نميدانم
خوشم گر لايق دشنام هم باشد دعاى من
بدرد عشق خو کردم، ندارم تاب بيدارى
طبيبا، ترک درمان کن، که درد آمد دواى من
بلاى من شد اين بالا، خدا را، پيش من بنشين
نميخواهم که پيش ديگران آيد بلاى من
ز اشک خود بخون آغشته ام، سوى تو چون آيم
که بر خاک درت جا نيست پاکان را، چه جاى من؟
هلالي، بعد ازين خواهم: قدم از فرق سر سازم
که در راهش سر من رشکها دارد بپاى من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید