شماره ١٠: جان خوشست، اما نميخواهم که: جان گويم ترا

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جان خوشست، اما نميخواهم که: جان گويم ترا
خواهم از جان خوشترى باشد، که آن گويم ترا
من چه گويم کانچنان باشد که حد حسن تست؟
هم تو خود فرماکه: چوني، تا چنان گويم ترا
جان من، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدى
ساعتى بنشين، که عمر جاودان گويم ترا
تا رقيبان را نبينم خوشدل از غمهاى خويش
از تو بينم جور و با خود مهربان گويم ترا
بسکه ميخواهم که باشم با تو در گفت و شنود
يک سخن گر بشنوم، صد داستان گويم ترا
قصه دشوار خود پيش تو گفتن مشکلست
مشکلى دارم، نميدانم چه سان گويم ترا؟
هر کجا رفتي، هلالي، عاقبت رسوا شدى
جاى آن دارد که: رسواى جهان گويم ترا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید