شماره ١١: يار ما هرگز نيازارد دل اغيار را

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
يار ما هرگز نيازارد دل اغيار را
گل سراسر آتشست، اما نسوزد خار را
ديگر از بى طاقتى خواهم گريبان چاک زد
چند پوشم سينه ريش و دل افگار را؟
بر من آزرده رحمى کن، خدا را، اى طبيب
مرهمى نه، کز دلم بيرون برد آزار را
باغ حسنت تازه شد از ديده گريان من
چشم من آب دگر داد آن گل رخسار را
روز هجر از خاطرم انديشه وصلت نرفت
آرزوى صحت از دل کى رود بيمار را؟
حال خود گفتي: بگو، بسيار و اندک هرچه هست
صبر اندک را بگويم، يا غم بسيار را؟
ديدن ديدار جانان دولتى باشد عظيم
از خدا خواهد هلالى دولت ديدار را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید