شماره ٨٠: ما لب خشک قناعت لب نان مى دانيم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
ما لب خشک قناعت لب نان مى دانيم
دست شستن ز طمع آب روان مى دانيم
دل نبنديم به اسباب سبکسير جهان
بادپيمايى اوراق خزان مى دانيم
در تماشاگه اين معرکه طفل قريب
هر که پوشد نظر، از ديده و ران مى دانيم
چيده ايم از دو جهان دامن الفت چون سرو
هر که از ما گذرد آب روان مى دانيم
بهر برداشتن از خاک مذلت ما را
هر که قد راست کند تير و سنان مى دانيم
فکر در عالم حيرانى ما محرم نيست
خامشى را ز پريشان سخنان مى دانيم
چه فتاده است برآييم چو يوسف از چاه
ما که خود را به زر قلب گران مى دانيم
حسن از پرده محال است که آيد بيرون
روى چون آينه را به آينه دان مى دانيم
هر که سنگ ره ما گرمروان مى گردد
در بيابان طلب، سنگ فسان مى دانيم
سنگ اگر بر سر ديوانه ما مى بارد
صائب از بيخبرى رطل گران مى دانيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید