اى تو در لطف و نکوئى طاق
رحم کن بر اسير قهر فراق
بتو داديم اميدها هر چند
در بدى کرده ايم استغراق
هم تو ما را نگاه دار از خود
ما لنا منک ربنا من واق
کارى از دست ما نمى آيد
هم تو کن کار ما توئى خلاق
ما همه فانئيم و تو باقى
ما لنا ينفد و مالک باق
طاعت ما پذير از در لطف
جرم بخشاى از ره اشفاق
بر تو بخشايش گنه آسان
صبر بر جان ما بغايت شاق
جگر ما گزيد مار هوا
قد سمعنا و عندک الرتاق
نظرى کن ز روى لطف و کرم
(فيض) را بالعشى و الاشراق