شماره ٥٤١: بوى گلزار هوست قصه عشق

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بوى گلزار هوست قصه عشق
ميبرد سوى دوست قصه عشق
ميکشد رفته رفته جان از تن
مغز گيرد ز پوست قصه عشق
اى که صد چاک در دلست ترا
چاک دلرا رفوست قصه عشق
هست در ذکر حق نهان مستى
مى حق را که دوست قصه عشق
هر که دارد ز حق بدل شوقى
بردش سوى دوست قصه عشق
دم بدم رو بسوى حق دارد
هر کرا گفت گوست قصه عشق
هر سر موى من کند شکرى
که مرا مو بموست قصه عشق
روبروى خدا بود عاشق
که جهان پشت و روست قصه عشق
يک نفس ذکر حق ز دست مده
دوست دارد چو دوست قصه عشق
گلستان حق و بوى گل ذکرش
حق محيط است و جوست قصه عشق
خام افسرده بهره نبرد
پختگان را نکوست قصه عشق
ذکر حق (فيض) بوى حق دارد
گل گلزار اوست قصه عشق



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید