شماره ١٢٠: حلقه آن در شدنم آرزوست

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
حلقه آن در شدنم آرزوست
بر در او سر زدنم آرزوست
چند بهر ياد پريشان شوم
خاک در او شدنم آرزوست
خاک درش بوده سرم سالها
باز هواى وطنم آرزوست
تا که بجان خدمت جانان کنم
دامن جان بر زدنم آرزوست
بهر تماشاى سراپاى او
ديده سراپا شدنم آرزوست
ديده ام از فرقت او شد سفيد
بوئى از آن پيرهنم آرزوست
مرغ دلم در قفس تن بمرد
بال پر و جان زدنم آرزوست
بر در لب قفل خموشى زدم
سوى خموشان شدنم آرزوست
عشق مهل (فيض) که با جان رود
زندگى در کفنم آرزوست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید