فلک دو تا ز گرانبارى گناه من است
سياهى دل شب از دل سياه من است
ازان دلير درين بحر مى کنم جولان
که چون حباب سر من همان کلاه من است
هميشه گرد سر شمع مى توانم گشت
غبار خاطر پروانه سد راه من است
تو سعى کن نشوى در حرم بيابان مرگ
وگرنه هر کمر مور شاهراه من است
چگونه مهر خموشى به لب زنم صائب؟
که تازيانه ارباب شوق، آه من است