شماره ٢١٩: اى که شاهان جهانند گدايان درت

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى که شاهان جهانند گدايان درت
پادشاهست گدايى که بيابد نظرت
چون توانگر اگرت تحفه نيارم بر در
همچو درويش بيايم بگدايى بدرت
اى برو خوب چو اشکوفه باران ديده
چند چون گل بشکفتى و نخورديم برت
بحيات ابدى زنده شود گر روزى
بسر کشته هجران خود افتد گذرت
حسن حورست ترا لطف پرى و کرده
دست تقدير مقيد بلباس قدرت
صد ازين سر که تن مردم ازو برپايست
دل برابر نکند با سر مويى ز سرت
جان شيرين نستانند بتلخى زآن کس
که ورا کام خوش است از لب همچون شکرت
اى چو دينار درست از دل اشکسته ما
همچو سکه ز درم محو نگردد اثرت
ميوه روح منى باغ بهر کس مسپار
ور نه همچون دگران سنگ زنم بر شجرت
روى بنماى و مپندار که من چون سعدى
«دوست دارم که بپوشى رخ همچون قمرت »
سيف فرغانى خورشيد رخش در جلوه است
گر نديدى خللى هست مگر در بصرت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید