شماره ٢٢٠: اى که شيرينى تو شور در آفاق افگند

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى که شيرينى تو شور در آفاق افگند
حلقه زلف تو در گردنم انداخت کمند
هرچه معنيست اگر جمله مصور گردد
کس بمعنى و بصورت بتو نبود مانند
گر بترياک وصالم برسانى بارى
پيشتر زآنکه کند زهر فراق تو گزند
هرچه غير تو اگر جمله درو پيوندد
عاشق روى تو با غير نگيرد پيوند
عاشق از دادن جان بيم ندارد زيرا
نبود زنده دل عشق بجان حاجتمند
از هواى تو در آفاق بگردد چون باد
وز براى تو بر آتش بنشيند چو سپند
صحبت جورش اگر چند دهد آسان دست
هم قبولش نکند عاشق دشوار پسند
دوست گر عرضه کند ملک دو عالم بر تو
در دو عالم مشو از دوست بچيزى خرسند
تا تو در بند خودى دست نيابى بر دوست
دست در عشق زن و پاى برآور زين بند
برو اى عاقل مغرور، مرا پند مده
زآنکه مجنون غم عشق نمى گيرد پند
سيف فرغانى در کوى ملامت نه پاى
اينچنين معتکف کنج سلامت تا چند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید