شماره ٦٢: آخر اى سرو قد سيب زنخدان تا چند

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آخر اى سرو قد سيب زنخدان تا چند
دل بيمار من از درد تو نالان تا چند
از پى يافتن روز وصالت چون شمع
خويشتن سوختن اندر شب هجران تا چند
زآرزوى لب خندان تو هر شب ما را
خون دل ريختن از ديده گريان تا چند
گل خندانى و ما در غم تو گريانيم
آخر اين گريه ما زآن لب خندان تا چند
آشکارا نتوانم که برويت نگرم
عشق پيدا و نظر کردن پنهان تا چند
تو چو يوسف شده بر تخت عزيزى بجمال
من چو يعقوب درين کلبه احزان تا چند
يک جهان بى خبر از مشرب وصلت سيراب
قسم ما تشنگى از چشمه حيوان تا چند
دشمنان بهر تو اى دوست جفاگوى منند
بردبارى من و طعنه ايشان تا چند
سيف فرغانى از عشق تو سودايى شد
خود نگويى تو که بيچاره بدين سان تا چند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید