مناظره

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
شنيده ايد ميان دو قطره خون چه گذشت
گه مناظره، يک روز بر سر گذرى
يکى بگفت به آن ديگري، تو خون که اى
من اوفتاده ام اينجا، ز دست تاجورى
بگفت، من بچکيدم ز پاى خارکنى
ز رنج خار، که رفتش بپا چو نيشترى
جواب داد ز يک چشمه ايم هر دو، چه غم
چکيده ايم اگر هر يک از تن دگرى
هزار قطره خون در پياله يکرنگند
تفاوت رگ و شريان نميکند اثرى
ز ما دو قطره کوچک چه کار خواهد ساخت
بيا شويم يکى قطره بزرگترى
براه سعى و عمل، با هم اتفاق کنيم
که ايمنند چنين رهروان ز هر خطرى
در اوفتيم ز رودى ميان دريائى
گذر کنيم ز سرچشمه اى بجوى و جرى
بخنده گفت، ميان من و تو فرق بسى است
توئى ز دست شهي، من ز پاى کارگرى
براى همرهى و اتحاد با چو منى
خوش است اشک يتيمى و خون رنجبرى
تو از فراغ دل و عشرت آمدى بوجود
من از خميدن پشتى و زحمت کمرى
ترا به مطبخ شه، پخته شد هميشه طعام
مرا به آتش آهى و آب چشم ترى
تو از فروغ مى ناب، سرخ رنگ شدى
من از نکوهش خارى و سوزش جگرى
مرا به ملک حقيقت، هزار کس بخرد
چرا که در دل کان دلي، شدم گهرى
قضا و حادثه، نقش من از ميان نبرد
کدام قطره خون را، بود چنين هنرى
درين علامت خونين، نهان دو صد درياست
ز ساحل همه، پيداست کشتى ظفرى
ز قيد بندگي، اين بستگان شوند آزاد
اگر بشوق رهائي، زنند بال و پرى
يتيم و پيره زن، اينقدر خون دل نخورند
اگر بخانه غارتگرى فتد شررى
بحکم نا حق هر سفله، خلق را نکشند
اگر ز قتل پدر، پرسشى کند پسرى
درخت جور و ستم، هيچ برگ و بار نداشت
اگر که دست مجازات، ميزدش تبرى
سپهر پير، نميدوخت جامه بيدار
اگر نبود ز صبر و سکوتش آسترى
اگر که بدمنشى را کشند بر سر دار
بجاى او ننشيند بزور ازو بترى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید