مور و مار

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
با مور گفت مار، سحرگه بمرغزار
کاز ضعف و بيخودي، تو چنين خردى و نزار
همچون تو، ناتوان نشنيدم بهيچ جا
هر چند ديده ام چو تو جنبندگان هزار
غافل چرا روي، که کشندت چو غافلان
پشت از چه خم کني، که نهندت به پشت بار
سر بر فراز، تا نزنندت بسر قفا
تن نيک دار، تا ندهندت به تن فشار
از خود مرو، ز ديدن هر دست زورمند
جان عزيز، خيره بهر پا مکن نثار
کار بزرگ هستى خود را مگير خرد
آگه چو زين شمار نه اي، پند گوشدار
از سست کاري، اينهمه سختى کشى و رنج
بى موجبى کسى نشد، ايدوست، چون تو خوار
آن را که پاى ظلم نهد بر سرت، بزن
چالاک باش همچو من، اندر زمان کار
از خويشتن دفاع کن، ارزانکه زنده اى
از من، ببين چگونه کند هر کسى فرار
ننگ است با دو چشم به چه سرنگون شدن
مرگ است زندگانى بى قدر و اعتبار
من، جسم زورمند بسى سرد کرده ام
هرگز نداده ام به بدانديش زينهار
سرگشته چون تو، بر سر هر ره نگشته ام
گاهى به سبزه خفته ام آسوده، گه به غار
از بهر نيم دانه، تو عمرى تلف کنى
من صبح موش صيد کنم، شام سوسمار
همواره در گذرگه خلقي، تو تيره روز
هر روز پايمالى و هر لحظه بى قرار
خنديد مور و گفت، چنين است رسم و راه
از رنج و سعى خويش، مرا نيست هيچ عار
آسوده آنکه در پى گنجى کشيد رنج
شاد آنکه چون منش، قدمى بود استوار
بيهش چه خوانيم، که نديدست هيچ کس
مانند مور، عاقبت انديش و هوشيار
من، دانه اى به لانه کشم با هزار سعى
از پا دراوفتم به ره اندر، هزار بار
از کار سخت خود نکنم هيچ شکوه، زانک
ناکرده کار، مى نتوان زيست کامکار
غافل توئي، که بد کنى و بى خبر روى
در رهگذر من نبود دام و گير و دار
من، تن بخاک ميکشم و بار ميبرم
از مور، بيش ازين چه توان داشت انتظار
کوشم بزندگى و ننالم بگاه مرگ
زين زندگى و مرگ که بودست شرمسار
جز سعي، نيست مورچگان را وظيفه اى
با فکر سير و خفتن خوش، مور را چه کار
شادم که نيست نيروى آزار کردنم
در زحمت است، آنکه تو هستيش در جوار
جز بددلى و فکرت پستت، چه خصلتى است
از مردم زمانه، ترا کيست دوستدار
ايمن مشو ز فتنه، چو خود فتنه ميکنى
گر چيره اى تو، چيره تر است از تو روزگار
افسونگر زمانه، ترا هم کندن فسون
صياد چرخ پير، ترا هم کند شکار
اى بى خبر، قبيله ما بس هنرورند
هرگز نبوده است هنرمند، خاکسار
مورم، کسى مرا نکشد هيچگه بعمد
مارى تو، هر کجاست بکوبند مغز مار
با بد، بجز بدى نکند چرخ نيلگون
از خار، هيچ ميوه نچيدند غير خار
جز نام نيک و زشت، نماند ز کارها
جز نيکوئى مکن، که جهان نيست پايدار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید