شماره ٦٩٠: عشقت نصيب من همه غم داد، درد هم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
عشقت نصيب من همه غم داد، درد هم
هوش و قرار من نشد و خواب و خوردهم
دردا که آه گرم به تنهائيم بسوخت
تنها نه آه گرم که دمهاى سرد هم
عشاق را کسى که جفا گفت، عيب کرد
ديد آنچه گفت و ياد کند آنچه کرد هم
جرمم که از وفاست ببخشاى و عفو کن
اينک شفيع خون دل و روى زرد هم
اشکم روان به سوى تو آورد، چون کنم
اين خاک روزيم بد و اين خواب و خورد هم
آنجا که پاى خود نهى از ناز بر زمين
خاک درت ز ديده دريغ است و گرد هم
بر جان خود نهم همه درد تو بهر آنک
درمان تو به کس نرسد بلکه درد هم
نامرد نيست مرد تحمل به راه عشق
نامرد را چه زهره و يارا که مرد هم
خسرو درين ره از سر مردانگيت نيست
با درد عشق جفت شو، از خويش فرد هم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید