شماره ٧٢٣: هر طرف روى نهى باده جان ريخته است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر طرف روى نهى باده جان ريخته است
اين چه فيض است که در دير مغان ريخته است
هر کجا فاخته اى هست درين سبز چمن
بال در جستن آن سرو روان ريخته است
سهل مشمار عدو را که مکرر در رزم
دهن تيغ من از آب روان ريخته است
نخل شمع است خزان ديده و از يکرنگى
بال پروانه چو اوراق خزان ريخته است
در بيابان طلب راهبرى حاجت نيست
گوهر آبله چون ريگ روان ريخته است
غم خود خور تو که در کلبه ما بى برگان
برگ عيش است که چون برگ خزان ريخته است
نگرانم که چسان پاى گذارم به زمين
بس که هر سو دل و چشم نگران ريخته است
هيچ جا نيست که در خاک نباشد تيغى
بس که بر روى زمين تيغ زبان ريخته است
چون به دامن نکشم پاي، که در دامن خاک
هر جا پاى نهى شيره جان ريخته است
تا تو شيرازه اش از طول امل مى سازى
دفتر عمر چو اوراق خزان ريخته است
صفحه خاک سراسر شکرستان شده است
کلک صائب شکر از بس ز بيان ريخته است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید