شماره ٥١: اى ز تو شور در جگر کلک شکر نواى را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى ز تو شور در جگر کلک شکر نواى را
رشته آه در گره فکر گرهگشاى را
سرو رياض مغفرت آه ندامت است و بس
تا به که مرحمت کند عشق تو اين لواى را
تا نکند سعادتش مست غرور، قسمتت
مالش از استخوان دهد مغز سر هماى را
داغ محبت است و بس خانه فروز جان و دل
نيست ز روزن دگر روشنى اين سراى را
باده عقل سوز را داروى بيهشى مزن
نيست به سرمه حاجت آن چشم جنون فزاى را
محمل ليليى کز او ناله من بلند شد
راه به خود نمى دهد زمزمه دراى را
آن شکرين لبى که من ناله ازو چو نى کنم
غوطه به زهر مى دهد طوطى خوش نواى را
صبح قيامتش بود پرده خواب در نظر
هر که به خواب بيند آن نرگس فتنه زاى را
سوخت بساط هستيم ريخت بناى طاقتم
چند پر از نفس دهم آه شکسته پاى را؟
خانه سست جسم را کوه غم است پشتبان
راه به خويشتن مده باده غم زداى را
روح شکسته بال را تا پر و بال مى شود
رخنه ملک دل مکن خنده دلگشاى را
صائب آتشين زبان چون سر حرف وا کند
نغمه به لب گره شود بلبل خوش نواى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید