شماره ١٣٢: بحر رازم پيچ و تاب فکر گرداب من است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بحر رازم پيچ و تاب فکر گرداب من است
شوخى طبع رسا امواج بيتاب من است
صاف معنى کرد مستغنى ز درد صورتم
چون بط مى باطن من عالم آب من است
شور شوقم پرده آهنگ ساز بيخوديست
ناله من چون سپند افسانه خواب من است
در صفاى حيرتم محو است نقش کائنات
اين کتان گم گشته آغوش مهتاب من است
تا کمان وحشتم در قبضه وارستگيست
دورگرديها ز مردم تير پرتاب من است
جبهه ام فرش سجود اهل تسليم است و بس
قامتى در هر کجا خم گشت محراب من است
گوشه امنى ز چشم بسته دارم چون حباب
گر نظر وا ميکنم بر خويش سيلاب من است
گشت اظهار هنر بى آبروئيهاى من
جوهرم چون آينه ريگ ته آب من است
جامى از خمخانه عرفان بدست آورده ام
صاف گرديدن ز هستى باده ناب من است
غفلتم (بيدل) عيار امتحان هوشهاست
همچو مخمل دام خواب ديگران خواب من است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید