شماره ٦٨٠: نقل ما چون نقل سر مستان بود

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
نقل ما چون نقل سر مستان بود
در همه عالم از آن دستان بود
دست ما و دامن او بعد ازين
خوش بود دستى اگر دست آن بود
روضه ما و جنتى پر حوريان
بوستان شيخ شيبستان بود
چشم ما تا ديد آب رو از او
در نظر درياى بى پايان بود
هر که باشد عارف ذات و صفات
شايد ار گوئى که او انسان بود
عاشق او زنده باشد تا ابد
جان عاشق زنده از جانان بود
گر خراب است خانه ما باک نيست
جاى گنجش در دل ويران بود
هر که آيد در نظر اى نور چشم
آن نمى گويم وليکن آن بود
در خرابات فنا خوش ساکنيم
نعمت الله مير سرمستان بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید