جانم از درد دل دوائى يافت
درد نوشيد از آن صفائى يافت
بى نوا بود جان مسکينم
از عطاى خدا نوائى يافت
گنج اسماى حضرت سلطان
ناگه از کنج دل گدائى يافت
درد دل هرکه برد بر در او
آن قماشش نکو بهائى يافت
ديده هرکه نور رويش ديد
در همه آينه لقائى يافت
دل به ميخانه رفت و خوش بنشست
خوش مقامى و نيک جائى يافت
نعمت الله ز خويش فانى شد
جاودان زان بقا بقائى يافت