شماره ٢٩٢: دردمنديم و آن دوا اين است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
دردمنديم و آن دوا اين است
راحت جان مبتلا اين است
نقش رويش خيال مى بندم
درنظر نورچشم ما اين است
دل ما جان خود به جانان داد
دولت و دين دو سرا اين است
عقل بيگانه رفت و عشق آمد
يار سرمست آشنا اين است
همه با اصل خويش واگرديم
ابتدا آن و انتها اين است
هرکه فانى شود بقا يابد
رو فنا شوکه خود بقا اين است
نعمت الله هرکه ديد به گفت
مظهر حضرت خدا اين است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید