درد عشقش دواى جان من است
درد دردش شفاى جان من است
جان من تا گداى حضرت اوست
شاه شاهان گداى جان من است
جان من در هواى اوست مدام
همه جان درهواى جان من است
حال جان مرا کسى داند
که چو من آشناى جان من است
عشق او را به جان خريدارم
گرچه عشقش بلاى جان من است
جان من از براى جانان است
عشق جانان براى جان من است
او مرا کشت و زنده ابدم
سيدم خونبهاى جان من است