شماره ٢٩٣: چشم و چراغ جان من از نور جانان روشن است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چشم و چراغ جان من از نور جانان روشن است
بنگر چنين نور خوشى در ديده جان من است
نقش خيالى مى کشم بر پرده ديده مدام
مى بين به نور چشم ما کاين يوسف وپيراهن است
باما در اين دريا درآ بنگر حباب وآب را
هريک حبابى پر ز ماء ماننده جان وتن است
عشق آتشى افروخته عود دل ما سوخته
چون موم بگدازد ترا گر خود وجودت آهن است
اصل عدد باشد يکى گر صد شمارى ور هزار
آدم که فرزندش توئى اصل همه مرد و زن است
درغار دل با يار غار يکدم حضورى خوش برآر
خوش باشد آن يارى که اواينجا مدامش مسکن است
نورجمال سيدم عالم منور ساخته
درچشم مست من نگر کز نور رويش روشن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید