شماره ٣٧٣: نيست غير از دل خود روزى مهمان وجود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
نيست غير از دل خود روزى مهمان وجود
بازى نعمت الوان مخور از خوان وجود
گريه تلخ بود چشمه شيرين حيات
آه افسوس بود گرد بيابان وجود
رحم کن بر دل صدپاره، مشو هم نمکش
که بود شور قيامت نمک خوان وجود
زود باشد که کند زهر ندامت سبزش
هرکه لب تر کند از چشمه حيوان وجود
دامن دشت عدم تا به قيامت سبزست
دو سه روزى است برومندى بستان وجود
چه بغير از دل و چشم نگران با خود برد؟
شبنم ما ز تماشاى گلستان وجود
پيش شمعى که شد از آفت هستى آگاه
دهن گاز بود طوق گريبان وجود
پر کاهى است که بر باد بود بنيادش
در بيابان عدم تخت سليمان وجود
مى توان يافت به صبح دل بيدار نجات
از خيال عدم و خواب پريشان وجود
نيست جز جوهر شمشير شهادت صائب
خط آزادى اطفال دبستان وجود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید