شماره ٣٦٦: دل خالى ز هوس خلوت جانانه بود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
دل خالى ز هوس خلوت جانانه بود
شيشه چون شد تهى از باده پريخانه بود
دلش از کوتهى رشته عمرست کباب
گريه شمع نه در ماتم پروانه بود
شکن زلف تو از خال فريبنده ترست
گره دام تو دلچسب تر از دانه بود
بى جنون دايره حسن بود بى پرگار
مرکز حلقه اطفال ز ديوانه بود
دايم از کيف دو بالاست دماغش بر تخت
هرکه را تاج و نگين، شيشه و پيمانه بود
بخت سبزى که توانگر به دعا مى طلبد
قانعان را به نظر سبزه بيگانه بود
خرج من دايم از اندازه دخل است زياد
مور در خرمن من بيشتر از دانه بود
لب پيمانه بود نقل شرابم صائب
مطرب محفل من نعره مستانه بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید