شماره ٢٦٨: چند چون طفل ز انگشت کسى شير کشد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
چند چون طفل ز انگشت کسى شير کشد؟
ز استخوان چند کسى ناز طباشير کشد؟
شوخى حسن نماند به ته پرده شرم
برق را ابر محال است به زنجير کشد
صدف ما به رگ ابر دهن وا نکند
زخم ما آب ز سرچشمه شمشير کشد
نتواند سخن عشق کشيد از من، غير
بيجگر طعمه چسان از دهن شير کشد؟
به خرابى چو توان گشت ز سيلاب ايمن
چه ضرورست کسى منت تعمير کشد؟
هرکه داند کرم از عفو چه لذت دارد
خجلت جرم ز ناکردن تقصير کشد
خواب سودازدگان مشق جنون است تمام
از معبر چه کسى منت تعبير کشد؟
گره رشته بود مانع جولان گهر
دل چسان پاى ازان زلف گرهگير کشد؟
نيست چون دامن صحراى طلب را پايان
به چه اميد کسى زحمت شبگير کشد؟
مى شود رزق کمان دست نوازش صائب
گرچه بر خاک هدف را کشش تير کشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید