شماره ٢٦٧: دل چسان دست ازان طره طرار کشد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
دل چسان دست ازان طره طرار کشد؟
چون کسى از دو جهان دست به يکبار کشد؟
سر برآرد چه عجب گر ز گريبان مسيح
سوزنى کز قدم راهروان خار کشد
جاى شکرست نه جاى گله، گر ديده ورست
هرکه در راه خدا بيشتر آزار کشد
سبک از خواب گرانجان اجل برخيزد
بردبارى که درين نشأه فزون بار کشد
کشد از غفلت مردم دل آگاه ملال
بار يک قافله را قافله سالار کشد
گر برابر شود از گرد کسادى با خاک
به ازان است گهر ناز خريدار کشد
مى شود باعث بيدارى عالم چون صبح
هرکه از صدق نفس از دل افگار کشد
سرکشى لازمه سنگدلان افتاده است
تيغ را چون کسى از قبضه کهسار کشد؟
گر زند مهر خموشى به لب خود طوطى
در بغل آينه را تنگ چو زنگار کشد
مى توان گفت که بويى ز محبت برده است
نازگل هر که ز خار سر ديوار کشد
نيست با دير و حرم مردم حق بين را کار
کور در جستن در، دست به ديوار کشد
نظر پاک به خاک است برابر صائب
ورنه آيينه چرا حسرت ديدار کشد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید