شماره ٣٦: به مى آن کس که کلفت از دل پرشور من شويد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
به مى آن کس که کلفت از دل پرشور من شويد
به شبنم رنگ خون از لاله خونين کفن شويد
اگر درياى رحمت اين سبکدستى نفرمايد
که را دارم غبار از چهره سيلاب من شويد؟
زبان آتشين در آستين دارد گرستن را
به اشک گرم روى خويش شمع انجمن شويد
اگر بر شوره زار افتد رهش گلزار مى سازد
به هر آبى که روى خويش آن سيمين بدن شويد
يد بيضاست در روشنگرى لطف عزيزان را
غبار از ديده يعقوب بوى پيرهن شويد
زمى گلگونه شرم و حياى يار افزون شد
عرق کى مى تواند سرخى از سيب ذقن شويد؟
زغيرت نيست اشک بلبلان را بهره اي، ورنه
چرا هر صبح شبنم روى گلهاى چمن شويد؟
تواند از سر من هر که بيرون برد سودا را
به آسانى سياهى از پر و بال زغن شويد
زخجلت گر نگردد هر سر مويم رگ ابرى
که از آلودگى روز جزا دامن من شويد؟
هنرمندى ندارد عاقبت، زحمت مکش صائب
که دست خود به خون از کار شيرين کوهکن شويد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید