شماره ٣٦٩: هر که روى تو ديد جان دانست

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هر که روى تو ديد جان دانست
لب شيرينت، را همان دانست
حسن تو عالمى بخواهد سوخت
هم در آغاز مى توان دانست
نرخ کردى به بوسه اى جانى
بنده بخريد و رايگان دانست
ذقنت چه نمود و دل به خيال
بوسه اى زد، مگر دهان دانست
دل ز هجر تو بس که تنگ آمد
مرگ را عمر جاودان دانست
دى به کويت تن ضعيف مرا
زاغ بربود و استخوان دانست
غمزه تو زبان کشيد ز من
که مرا نيک بى زبانى دانست
کرد بر من دلت به نادانى
هر چه از جور بيکران دانست
پيش ازين غم نبود خسرو را
غم که دانست اين زمان دانست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید