در هجو رشيد الدين وطواط

غزلستان :: خاقانی :: قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
اين گربه چشمک اين سگک غورى غرک
سگسارک مخنثک و زشت کافرک
با من پلنگ سارک و روباه طبعک است
اين خوک گردنک سگک دمنه گوهرک
بوده سگ رمنده و اکنون به بخت من
شيرک شده است و گرگک و از هر دو بدترک
خنبک زند چو بوزنه، جنبک زند چو خرس
اين بوزنينه ريشک پهنانه منظرک
خرگوشک است خنثى زن و مرد در دو وقت
هم حيض و هم زناش، گهى ماده گه نرک
اين پشم سگ که . . . سگش خوانم از صفت
چو . . . سگ برهنگک و سرخ پيکرک
چون يوزک قمى جهد از دم آهوان
با دوستان رود گفتار در برک
گرد غزالکان و گوزنان بزم شاه
فحلى کند چو گور خرک گرد مادرک
گر دست و پاش چون سگک کهف بشکنى
هم برنگردد از دمشان اين سبک سرک
بى نام هم کنونش چو بيد سترک خصى
اين بد گهر شکالک و توسن رگ استرک
خاقانيا گله مکن او از سگان کيست
خود صيدکى کند سگک استخوان خورک
سگ عفعفک کند چو بدو نانکى دهى
دم لابگک کند بنشيند پس درک
ميزان حکمتى و تو را بر دل است زخم
زين شوله فعل عقربک شوم نشترک
هم شوله بود کو پس شوال زخم زد
بر تارک مبارک پور طغان يزک



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید