شنيدم كه صاحبدلى نيكمرد
يكى خانه بر قامت خويش كرد
كسى گفت ميدانمت دسترس
كزاين خانه بهتر كني، گفت بس
چه ميخواهم از طارم افراشتن؟
همينم بس از بهر بگذاشتن
مكن خانه بر راه سيل، اى غلام
كه كس را نگشت اين عمارت تمام
نه از معرفت باشد و عقل و راى
كه بر ره كند كاروانى سراى