وله فى المناجات

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
گر گناهى کردم و دارم، خداوندا، ببخش
چون گنه را عذر مى آرم، خداوندا، ببخش
پاى خجلت را روايى نيست بر درگاه تو
دست حاجت پيش مى دارم، خداوندا، ببخش
گر گناهم سخت بسيارست رحمت نيز هست
بر گناه سخت بسيارم، خداوندا، ببخش
چون پذيرفتار بدرفتار نادانان تويى
بر من نادان و رفتارم، خداوندا، ببخش
مايه داران نقد روز رفته بازآرند و من
بى زر اين شهر و بازارم، خداوندا، ببخش
پيشت از روز الست آوردم اقرار «بلى »
هم بر آن پيشينه اقرارم، خداوندا: ببخش
بخششت عامست و مى بخشى سزاى هر کسى
گر به بخشايش سزاوارم، خداوندا، ببخش
نااميدى بردم از ياران، که مى اندوختم
روز نوميدى تويى يارم، خداوندا، ببخش
آبرويم نيست اندر جمع خاصان را، ولى
آب چشمم هست و مى بارم، خداوندا، ببخش
عالمى بر عيب و تقصيرم تو، يارب دست گير
واقفى بر غيب و اسرارم، خداوندا، ببخش
گفته اي: بر زارى افتادگان بخشش کنم
اينک آن افتاده زارم، خداوندا، ببخش
با خروش سينه زيرم، الهي، درپذير
يا بر آب چشم بيدارم، خداوندا، ببخش
گر به دلدارى دل مجروح من ميلى نمود
بر دل مجروح و دلدارم، خداوندا، ببخش
ور چشيدم شربتى بيخود ز روى آرزو
ز آرزوى خود به آزارم، خداوندا، ببخش
اوحدى وار از گناه خود فغانى مى کنم
بر فغان اوحدى وارم، خداوندا، ببخش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید