شماره ١١٨: گاه خرد جوهرم گاه جنون خودم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
گاه خرد جوهرم گاه جنون خودم
انجمن جلوه بوقلمون خودم
صبح بهار دلم ليک زکمفرصتى
تا نفسى گل کند گرد برون خودم
شور چمن داده ام کوچه زنجير را
تا ببهار جنون راه نمون خودم
صيد بتان کرده ام از نگه حيرتى
زينعمل آينه سان داغ فسون خودم
تنگى آغوش دل سوخت پرافشانيم
الفت اين آشيان کرد زبون خودم
گر نبود زندگى رنج هوسها کراست
در خور آب بقا تشنه خون خودم
تا لب جرأت نفس مايل اظهار نيست
غنچه صفت مرهم زخم درون خودم
خلوت آينه ام موج پرى ميزند
اينکه توام ديده ئى نقش برون خودم
تا بثريا رسيد آبله پا من
اينقدر افسرده همت دون خودم
در خور ظرف خيال حوصله دارد حباب
(بيدل) دريا کش جام نگون خودم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید