شماره ٢٣٥: کسى از التفات چشم خوبان کام بردارد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
کسى از التفات چشم خوبان کام بردارد
که بر هر استخوان صد زخم چون بادام بردارد
بقدر زخم چون گل شوخى انداز مستى کن
نميباشد تهى از نشه هر کس جام بردارد
بطوف دامنت کم نيست از سعى غبار من
اگر خود را بجاى جامه احرام بردارد
عتابش باورم نايد که آن لعل حياپرور
تبسم برنميدارد چسان دشنام بردارد
جهان بيجلوه مدهوشست هم در پرده طوفان کن
که ميترسم تحير گردش از ايام بردارد
نظر از سير هستى بستن است آخر خوشا چشمى
که از آغاز با خود نسخه انجام بردارد
دماغ پختگان مشکل شود خجلت کش هستى
مگر اين ننگ همت را خيال خام بردارد
چو دل بى مدعا افتاد گو عالم بغارت رو
که ممکن نيست طوفان از گهر آرام بردارد
گران جانرا نباشد طاقت بار سبکروحان
نگين را ميشود قالب تهى چون نام بردارد
عبارت بى غبار صافى مطلب نميباشد
محبت کاش رسم نامه و پيغام بردارد
کسى کز سرکشى راه طريقت سر کند (بيدل)
خورد صد پيش پا چون موج تا يک گام بردارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید