شماره ٢١١: گر آرزوى رستن ازين دامگه کنيد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
گر آرزوى رستن ازين دامگه کنيد
آرايش بساط پر و بال ته کنيد
چندان دماغ جهد ندارد شکست رنگ
از دست سوده نقش دو عالم تبه کنيد
آزاده است نور دل ازاقتباس غير
قطع نظر زمنت خورشيد و مه کنيد
کم فرصتى خجالت سعى کر و فر است
از حرص عذرخواهى تخت و کله کنيد
شب پرده دار صبح قيامت نميشود
موى سپيد چند بصنعت سيه کنيد
پيش از اجل تهيه مردن کمال ماست
آن به که فکر بيگه خود را پگه کنيد
زين پارسائيى که سر و برگ خجلت است
طاعت کجاست کاش دو روزى گنه کنيد
گر خامشى چراغ فرو زد درين بساط
چون شخص سرمه خورده نفس را نگه کنيد
دير و حرم بسپر گريبان نمى رسد
در عالميکه بار هوس نيست ره کنيد
شايسته قبول عدم عرض نيستى است
روئى که نيست جانب آن بارگه کنيد
ناقدردان ذره زخورشيد غافلست
(بيدل) گداست شرمى ازان پادشه کنيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید