شماره ١٨٦: غفلت آهنگان که دل را ساز غوغا کرده اند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
غفلت آهنگان که دل را ساز غوغا کرده اند
از نفس بر خانه آئينه در واکرده اند
از سر بيمغز اين سوداپرستان امل
بيضه ها پنهان بزير بال عنقا کرده اند
آنقدر ارزش ندارد نقد و جنس اعتبار
محرمان بيرون اين بازار سودا کرده اند
در خور ترک علايق منصب آزادگيست
هر چه بيرون رفته اند از خانه صحرا کرده اند
دعوى عشق و سلامت دستگاه خنده است
اين هوسناکان بکشتى سير دريا کرده اند
کارگاه بى نيازى بسته اسباب نيست
شيشه سازان از نفس ايجاد مينا کرده اند
هيچکس اينجا نميباشد سراغ هيچکس
خانه خورشيد از خورشيد پيدا کرده اند
برنمى آيد هوس با شوکت اقبال درد
شد علمها سرنگون تا ناله بر پا کرده اند
بى تأمل سرمکن حرف کتاب احتياج
معنى اظهار مطلب سکته انشا کرده اند
هر چه دارد محفل تحقيق امروز است و بس
خاک بر فرق دو عالم دى و فردا کرده اند
بى تميزى چند بر ايوان و قصر زرنگار
نازها دارند گويا در دلى جا کرده اند
کس مبيناد از نفاق اختلاط عقل و حس
داغ اين ظلمى که ما را از تو تنها کرده اند
جيبها زد چاک چرخ و صبح دامنها دريد
تا توزين کسوت برون آئى جنونها کرده اند
اندکى (بيدل) بهوش آ وهم و ظن در کار نيست
هر چه مى بينى نياز عبرت ما کرده اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید