شماره ٨٢: زد نفس فال تن آسانى دلى آراستند

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
زد نفس فال تن آسانى دلى آراستند
بيدماغى کرد کوشش منزلى آراستند
سرکشم اما جبين سجده مشتاقم چو شمع
ازنم اشک چکيده مايلى آراستند
نارسائى داشت سعى کاروان مدعا
آخر از پرواز رنگم محملى آراستند
خواب راحت آرزو کردم طپيدن بال زد
عافيت جستم دماغ بسملى آراستند
صد بيابان خار و خس تسليم آتشخائى
محو شد نقش دو عالم تا دلى آراستند
آبرو يکعمر گرديد آبيار سعى خلق
تا تو هم مزرع بيحاصلى آراستند
در فضاى بى نيازى عالمى پرواز داشت
از هجوم مطلب آخر حايلى آراستند
از تسلسل جوشى اين مشت خون آگه نيم
اينقدر دانم که دل هم از دلى آراستند
بحر گوهر نذر مشتاقان که ياس انديشه گان
پيشتر از خاک گشتن ساحلى آراستند
(بيدل) از ضبط نفس مگذر که راحت مشربان
هر کجا کشتند شمعى محفلى آراستند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید