شماره ٢٥٣: چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه ديدي؟

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه ديدي؟
که ناگه دامن از من درکشيدى
چه افتادت که از من برشکستي؟
چرا يکبارگى از من رميدي؟
به هر تردامنى رخ مى نمايى
چرا از ديده من ناپديدي؟
تو را گفتم که: مشنو گفت بد گوى
على رغم من مسکين شنيدى
مرا گفتي: رسم روزيت فرياد
عفا الله نيک فريادم رسيدي!
دمى از پرده بيرون آي، بارى
که کلى پرده صبرم دريدى
هم از لطف تو بگشايد مرا کار
که جمله بستگى ها را کليدى
نخستم برگزيدى از دو عالم
چو طفلى در برم مى پروريدى
لب خود بر لب من مى نهادى
حيات تازه در من مى دميدى
خوشا آن دم که با من شاد و خرم
ميان انجمن خوش مى چميدى
ز بيم دشمنان با من نهانى
لب زيرين به دندان مى گزيدى
چو عنقا، تا به چنگ آرى مرا باز
وراى هر دو عالم مى پريدى
مرا چون صيد خود کردي، به آخر
شدى با آشيان و آرميدى
تو با من آن زمان پيوستي، اى جان
که بر قدم لباس خود بريدى
از آن دم بازگشتى عاشق من
که در من روى خوب خود بديدى
من ار چه از تو مى آيم پديدار
تو نيز اندر جهان از من پديدى
مراد تو منم، آري، وليکن
چو وابينى تو خود خود را مريدى
گزيدى هر کسى را بهر کارى
عراقى را براى خود گزيدى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید