شماره ٨٥: ديده بختم، دريغا کور شد

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ديده بختم، دريغا کور شد
دل نمرده، زنده اندر گور شد
دست گير اى دوست اين بخت مرا
تا نبيند دشمنم کو کور شد
بارگاه دل، که بودى جاى تو
بنگر اکنون جاى مار و مور شد
بى لب شيرينت عمرم تلخ گشت
شوربختى بين که: عيشم شور شد
دل قوى بودم به اميد تو، ليک
دل ندادي، خسته زان بى نور شد
شور عشقت تا فتاد اندر جهان
چون دل من عالمى پر شور شد
عارت آمد از عراقي، لاجرم
بى تو، مسکين، بى نوا و عور شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید