شماره ٨٤: تا بر قرار حسنى دل بى قرار باشد

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا بر قرار حسنى دل بى قرار باشد
تا روى تو نبينم جان سوکوار باشد
تا پيش تو نميرد جانم نگيرد آرام
تا بوى تو نيابد دل بى قرار باشد
جانا، ز عشق رويت جانم رسيد بر لب
تا کى ز آرزويت بيچاره زار باشد؟
آن را مخواه بى دل کو بى تو جان نخواهد
آن را مدار دشمن کت دوستدار باشد
درمان اگر نداري، بارى به درد ياد آر
کز دوست هرچه آيد آن يادگار باشد
با درد خوش توان بود عمرى به بوى درمان
با غم بسر توان برد گر غمگسار باشد
خواهى بساز کارم، خواهى بسوز جانم
با کار پادشاهان ما را چه کار باشد؟
از انتظار وصلت آمد به جان عراقى
تا کى غريب و خسته در انتظار باشد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید