شماره ٣١٦: کاش من از روز اول بوالهوس گرديدمى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
کاش من از روز اول بوالهوس گرديدمى
تا ز گلزار تو گستاخانه گلها چيدمى
گاه در پاى تو بيخود چون زمين افتادمى
گاه بر گرد سرت چون آسمان گرديدمى
اين که مى بوسم زمين از دور و حسرت مى برم
گاه دست و گاه پا و گاه لب بوسيدمى
پاکدامانى مرا در پرده دارد، ورنه من
با تو در خلوت سراى قرب مى نوشيدمى
پاس ناموس محبت گر نمى شد خار راه
با تو چون گل در ته يک پيرهن خوابيدمى
گر عنان شرم را چون زلف از کف دادمى
رشته جان را بر آن موى کمر پيچيدمى
گر دهن مى داشتم چون طوطيان در عاشقى
زان لب شيرين سخن من هم شکر نوشيد مى
بند ننهادى اگر بر دست و پايم شرم عشق
بى حجاب از نخل او من هم ثمر برچيدمى
زخم دندان ندامت خون من کى ريختي؟
آخر اين کار را گر روز اول ديدمى
کافرم گر با تو مى کردم به يک مسجد نماز
آنچه امروز از تو فهميدم اگر فهميدمى
آن خدا ناترس را بر جان من کى مى گماشت؟
عشق بى زنهار، اگر من از خدا ترسيدمى
در محبت اين که کوشيدم به جان عمر دراز
چند روزى کاش صائب در هوس کوشيدمى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید