شماره ٢٩٧: بى نيازست از دليل و رهنما افتادگى

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
بى نيازست از دليل و رهنما افتادگى
مى رود منزل به منزل جاده با افتادگى
از تنزل مى توان آسان ترقى يافتن
بى رسن از چه برآرد عکس را افتادگى
شد دل هر کس ز دنيا سرد چون برگ خزان
با کف لرزنده گيرد از هوا افتادگى
از سپر انداختن گل امن شد از نيش خار
مى کند کوته زبان خصم را افتادگى
آنقدر کز نقش پا گردن فرازى بدنماست
خوش نمايد از سران چون نقش پا افتادگى
سرکشى از سر بنه چون آتش سوزان که کرد
سجده گاه سرفرازان خاک را افتادگى
چون دهم از دست دامان تنزل را، که کرد
سير معراج اجابت اشک با افتادگى
با گرانقدران تواضع کن که برمى آورد
دانه ها را روسفيد از آسيا افتادگى
ذوق منصب ديده را انديشه اى از عزل نيست
از دويدن نيست مانع طفل را افتادگى
خاکسارى پيشه خود کرده ام تا داده است
دانه را بال و پر نشو و نما افتادگى
داد شبنم را درين بستانسرا چون مردمک
در حريم ديده خورشيد جاافتادگى
بگذر از تقصير دشمن چون شدى غالب، که هست
از زبردستان عالم خوشنما افتادگى
پا به دامن کش در ايام کهنسالى که هست
بى نياز از منت خشک عصا افتادگى
نيست از راه تواضع خاکسارى دام را
حيله باشد خصم روبه باز را افتادگى
از تواضع مى شود ظاهر عيار پختگى
حجت قاطع بود از ميوه ها افتادگى
از ته ديوارها مى آورد سالم برون
با همه بى دست و پايى سايه را افتادگى
عالمى جويند از پستي، بلندى چون غبار
تا ز خاک راه بردارد که را افتادگى
بر زمين ناورد صائب پشت ما را هيچ کس
با زمين تا پشت ما کرد آشنا افتادگى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید