شماره ٢٠٨: ز خط عذار تو تا عنبرين نقاب شده

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
ز خط عذار تو تا عنبرين نقاب شده
ز هاله خوبى مه پاى در رکاب شده
خطى که روى بتان را برآورد ز حجاب
مه عذار ترا پرده حجاب شده
ز زلف چون به خط افتاد کار خوشدل باش
که خط سبز دعايى است مستجاب شده
نچيده است گل از روى دولت بيدار
کسى که غافل ازان چشم نيمخواب شده
بياض گردن او را چه نسبت است با صبح
که از قلمرو ايجاد انتخاب شده
تمام عمر نيايد به هم ز خنده لبش
پياله اى که ز لعل تو کامياب شده
يکى هزار کند شور عندليبان را
چنين که عارض او گلگل از شراب شده
به حسن عاقبت قطره اى است رشک مرا
که همچو شبنم گل خرج آفتاب شده
شکسته است به دريا کلاه گوشه فخر
سرى که پر ز هواى تو چون حباب شده
گلاب پيرهن آفتاب گرديده است
درين رياض چو شبنم دلى که آب شده
حريف نخوت نودولتان نمى گرديد
حذر کنيد ز خونى که مشک ناب شده
مگر مرا ز خجالت برآورد در حشر
ز زندگانى من آنچه صرف خواب شده
فکنده است ز هم دور آشنايان را
تکلفى که درين روزگار باب شده
زمين قلمرو سيلاب حادثات بود
مکن بناى عمارت درين خراب شده
مريز رنگ اقامت درين تماشاگاه
که گل ز گرمروى هاى خود گلاب شده
به غير بلبل آتش نواى من صائب
دگر که از نفس گرم خود کباب شده؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید